یعنی قرآن و سنت، مانند علم قرائت٬ علم تفسیر٬ علم حدیث، علم کلام نقلی٬ علم فقه٬ علم اخلاق نقلی.[۱]
در نگاه دیگر، به تمام علومی که در مسیر خداشناسی قرار گیرند و همه علومی که برای جامعه اسلامی لازم و ضروری است علوم مفروضه اسلامی اطلاق میشود.[۲]
یعنی قرآن و سنت، مانند علم قرائت٬ علم تفسیر٬ علم حدیث، علم کلام نقلی٬ علم فقه٬ علم اخلاق نقلی.[۱]
در نگاه دیگر، به تمام علومی که در مسیر خداشناسی قرار گیرند و همه علومی که برای جامعه اسلامی لازم و ضروری است علوم مفروضه اسلامی اطلاق میشود.[۲]
علم کَلام یا عقائد دانشی در محدوده دین اسلام است که به بحث پیرامون اصول اعتقادی و جهانبینی دینی بر مبنای استدلال عقلی و نقلی میپردازد و به شبهههایی که در این زمینه مطرح میشود، پاسخ میدهد. علم کلام از علوم اسلامی است که رویکرد های متفاوتی در آن وجود دارد. در برخی رویکردها بر کاربرد عقل و علم در مسائل اعتقادی تاکید می شود و در برخی رویکردهای دیگر جنبه نقلی و سمعی آن مورد تاکید قرار می گیرد. علم کلام معتقد به تحقیقی بودن باورهای اعتقادی است، نه تقلیدی بودن آنها.
این علم به پایههای اعتقادی در یک دین و مقابله و بحث با نظرات دیگر اندیشهها میپردازد. جُستارهایی مانند برهانهای اثبات وجود خدا، حدوث یا قدم جهان هستی، نبوت خاصه و نبوت عامه، عدل الهی، امامت، معاد و... در این رشته نظری بحث میشود. دانشمند علم کلام را «متکلم» مینامند. در آثار اسلامی، گاه از متألهین دیگر ادیان نیز به عنوان متکلم نامبرده شدهاست.
علم بدیع در اصطلاح ادیبات، سومین فن (بعد از معانی و بیان) از فنون بلاغت است و موضوع آن آرایشهای سخن فصیح و بلیغ در نظم و نثر است.[۱] به این آرایشها محسّنات و صنایع بدیعی و نیز آرایههای ادبی میگویند.[۲] بدیع را مانند ادویه دانستهاند که اگر به اندازه، استعمال شود، غذا را مطبوع و لذیذ میکند و اگر زیاد شود آن را تند و نا مطبوع میسازد.[۳]
معانی یا علم معانی یکی از شاخههای سهگانهٔ علوم بلاغی در ادبیات است. معانی علم به اصول و قواعدی است که به یاری آنها کیفیت مطابقهٔ کلام با مقتضای حال و مقام شناخته میشود. موضوع آن الفاظی است که رسانندهٔ مقصود گوینده باشد و فایدهٔ آن آگهی بر اسرار بلاغت است در نظم و نثر.[۱] علم معانی دارای اصول و قواعدی که رعایت آنها به سخنران و یا نویسنده امکان میدهد:
احوال گوناگون مخاطبان را باز شناسد و از مقام و موقعیتهای گوناگون آگاه شود؛
کلام خود را منطبق و متناسب با آن احوال و موقعیتهای متفاوت ایراد کند.[۲]
علوم بلاغت، علوم بلاغی، یا بلاغت (Rhetoric) از جملهٔ فنون ادبی است، و شاخههای سه گانهٔ معانی، بیان، و بدیع را در بر میگیرد.
تجوید در لغت به معنی تکمیل، تحسین و نیکو گردانیدن است و در اصطلاح به قواعد و دستورهایی گفته میشود که به نیکو خواندن قرآن کمک میکنند. در تجوید به نحوهٔ صحیح ادای حروف از مخارجشان و نیز صفات آوایی هر حرف به تنهایی و یا در کنار حروف دیگر پرداخته میشود. از قواعد دیگری که به آن توجه میشود محل وقف و وصل در هنگام خواندن قرآن با توجه به نشانهگذاریها و معنی آیات است.[۱]
فَلسَفه مطالعهٔ مسائلی کلی و اساسی، پیرامون موضوعاتی همچون هستی، واقعیت، آگاهی، ارزش، خرد، ذهن و زبان است.[۱][۲] تفاوت فلسفه با دیگر راههای پرداختن به چنین مسائلی، رویکرد نقّادانه و معمولاً سازمان یافتهٔ فلسفه و تکیه آن بر استدلالهای عقلانی و منطقی است.[۳] در تعابیر غیرتخصصی به طور گسترده تر فلسفه به بنیادی ترین عقاید، مفاهیم و رویکردهای یک فرد یا گروه اشاره دارد.
مَنطِق دانش شناسایی و ارائهٔ روش درست اندیشیدن(تعریف کردن و استدلال کردن) است.
در گذشته منطق صرفاً شاخهای از فلسفه شمرده میشد ولی از میانهٔ سدهٔ نوزدهم در ریاضیّات و در دهههای واپسین در علوم رایانه و از دهه ۱۹۸۰ در علوم شناختی نیز به آن میپردازند.
علم اخلاق شاخهای از علوم انسانی است که موضوع آن شناخت مصادیق ارزش ها و بیانگر راه های کسب فضائل و ترک رذائل اخلاقی است.[۱] در فلسفه اخلاق دربارهٔ خوب یا بد بودن یک امر چند گرایش وجود دارد. یک گرایش تنها در صورتی یک امر را خوب میداند که نتیجه(ها)یی دلخواه به همراه داشته باشد(نتیجه گرایی/پیامدگرایی/غایت گروی) اما گرایشی دیگر بدون رد نتیجههای دلخواه خوب بودن یک امر را ذاتی میداند (وظیفه گرایی). برخی از ادیان گرایش دوم در اخلاق را پذیرفته و ادعا می نمایند. در اخلاق دینمدار این نتیجهها ممکن است در جهان دیگر که فرامادی است نیز اتفاق بیافتند اما در اخلاق نا-دینمدار رخداد نتیجههای دلخواه برای مثلا جامعهٔ انسانی تنها در جهان مادی مد نظر است. در این اخلاق ریز الگوهای اخلاقی و اینکه چه اموری نتیجههایی دلخواه برای مثلا جامعهٔ انسانی دارند، ممکن است با اجماع روانشناسان و جامعهشناسان برجسته تعیین شود نه متولیان دین.[۲][۳]