۷ مطلب با موضوع «حکایت ولطیفه» ثبت شده است

حکایت سادات

حکایت 1

ابن شهر اشوب درکتاب مناقبت ازمحمد بن کعب نقل می کند که گفت : درجعفه خوابیده بودم درعالم رویا رسول خدا(ص) را درخواب دیدم خدمت آن حضرت که رسیدم به من فرمود: فلانی با رفتاری نسبت به فرزندانم می کنی مرا خشنود کرده ای عرض کردم : اگر با آنها خوشرفتاری نکنم با چه کسی چنین کنم رسول خدا (ص) فرمود : مطمئن باش که فردای قیامت ازطرف من پاداش عملت را خواهی دید درهمان حال دیدم که پیش روی مبارک آن حضرت طبق است که درآن خرمای صبحانی است وقتی از ان درخواست کردم رسول خدا(ص) مشتی از آن را به من عنایت فرمود که هیجده عدد بود که خوابم را خودم تعبیر کردم که حتماً هجده سال دیگر زندگی خواهم کرد . از این قضیه مدتی گذشت ومن فراموش کردم روزی در همان محل دیدم ازدحام است ومردم جمع شده اند. از آنها سوال کردم چه خبر است گفتند : علی بن موسی الرضا تشریف آوردند. ودر اینجا جلوس کردند .خدمت آن حضرت که شرفیاب شدمن دیدم درپیش روی مبارکش طبقی گذاشته اندذ که درآن خرمای صبحانی است وچون درخواست کردم امام رضا مشتی از آن را مرحمت کردند که درآن هجده عدد خرما بود . عرض کردم آقا بیشتر از این را مرحمت کنید. فرمود: لوزادک جدّی رسول الله لزدناک .

اگرجدم بیشتر از این مرحمت کرده بود من هم زیادتر می دادم . 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی بهرامی

شیخ عبدالله پیاده ، مردی که با خدا معامله کرد


شیخ عبدالله پیاده ، مردی که با خدا معامله کرد


شیخ عبدالله نجفی بختیاری معروف به « شیخ پیاده » ، در اصل نامش سیف الله بود. وی در خانواده ای ثروتمند  چشم به جهان گشود. پدرش اسدالله خان از خوانین بختیاری بود. وی از

همان کودکی روحش لطیف و سرشتش نیکو بود.. به خاندان عصمت و طهارت علاقه و ارادت زیادی داشت.  زندگی او با زندگی خان زادگان سازگاری نداشت  به همین دلیل ، روش زندگی او اعتراض خان زادگان را در پی داشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی بهرامی

سبک زندگی حضرت امام خمینی (ره) در یاداشتهای حجت الاسلام والمسلمین قرائتی

 

اخلاق فردی‏ (زهد وسادگی)

شخصی برای پرده میان منزل و کوچه، مقداری پارچه خریدند. امام فرمود: با چه پولی؟؛ چرا با آخرت من بازی می‏کنید!.

فردی در منزل امام در نجف گفت: چون ماه رمضان است، مقداری گوشت اضافه بخرید. امام اجازه نداد و فرمود: اگر فلانی مایل نیست، غذایش را جدا کنید!.

 به مسئول گچ کاریِ حسینیه جماران فرمود: بگذارید من بمیرم بعد گچ کاری کنید!.

برای یک دینار، کرایه ماشین در تشییع جنازه عالمی، چهره شان برافروخته شد و گفتند: ما هم مثل دیگران پیاده می‏رفتیم!.

در منزل خودشان اجازه روشن کردن حتی یک چراغ اضافه را نمی‏دادند و گاهی هنگام ملاقات شخصیت ها از جلسه بر می‌خاستند و برق اضافی را خاموش می‏کردند!.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی بهرامی

حکایت؛ آیت الله میرزا جواد آقای تهرانی

 


 

حکایت؛ آیت الله میرزا جواد آقای تهرانی (ره) از عرفا بوده و در حفظ بیت المال دقت فراوان داشتند، هنگامی که ایشان به عنوان نماینده مجلس خبرگان انتخاب شدند، سعی می کردند از بیت المال استفاده نکنند و زیاد احتیاط می کردند؛ حتی از غذای آنجا هم نمی خوردند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی بهرامی

گفتگوی اخر حضرت فاطمه سلام الله علیها و زنان مدینه

دختر پیامبر در بستر بیماری


مرگ پدر، مظلوم شدن شوهر، از دست رفتن حق(فدک) و بالاتر از همه دگرگونى‏ هائى که پس از رسول خدا -به فاصله ‏اى اندک- در سنت مسلمانى پدید گردید روح و سپس جسم دختر پیغمبر را سخت آزرده ساخت. چنانکه تاریخ نشان مى‏ دهد او پیش از مرگ پدرش بیمارى جسمى نداشته است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی بهرامی

مصیبت ها مثل اهن ربا است

آیت الله حائری شیرازی:

معصیت‌ها مثل آهن ربا و لقمه حرام مانند ذرّات آهن است،

وقتی که انسان در وجودش لقمه حرام نباشد،

می‌تواند از کنار معصیت‌ها عبور کند و خود را نگه دارد،

امّا وقتی که لقمة حرامی را خورد، از کنار معصیت که می‌گذرد،

مجذوب آن می‌شود، این خاصیت درونی نان و لقمه حرام است.

 

امّا لقمه صددرصد حلال, که انسان کار صحیح درستی را انجام داده است و اجرت طیّب و صحیح و طاهری را در مقابل آن به انسان داده‌اند؛

وقتی که این لقمه را انسان مصرف می‌کند، از کنار عبادات که می‌گذرد، عبادات او را جذب می‌کنند، از کنار امامزاده که می‌گذرد، به زیارت آن میل و گرایش پیدا می‌کند. میل و گرایش به مسجد، روضه و تربت شهدا پیدا می‌کند و این جزو خاصیت و ذات لقمه‌ای است که از همه جهت حلال باشد.

 

هنگامی که انسان آن را مصرف می‌کند، در او نوری را ایجاد می‌کند.

همه طاعات و عبادات، جذابیّت و گیرایی دارند؛ ولی همه آن‌ها با لقمه حلال سنخیّت دارند، نه تنها با لقمه حلال، با مسکن و لباس حلال و امثال این‌ها هم سنخیّت دارند.

به نقل ازکتاب پندها و اندرزها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی بهرامی

امام (ره) عنایت خاصی به آیت الله بهجت داشتند.


نقل چند جریان در این ارتباط، مدعای ما را اثبات می کند:

آیت الله مسعودی می گوید:

« من در ضمن چهار پنج سالی که خدمت امام بودم یادم هست که دو سه مرتبه امام فرمود: فلانی، فردا صبح می خواهیم برویم منزل آقای بهجت. و فردای آن روز بلند می شدیم و می آمدیم منزل ایشان، همین منزلی که اکنون در آن ساکن هستند، و در اولین اتاق ورودی با همین فرشهایی که الان موجود است یکی دو دقیقه می نشستیم، سپس امام اشاره می کردند و من بیرون می رفتم و ایشان حدود نیم ساعت با آقای بهجت به گفتگو می پرداختند بعد امام بیرون می آمدند و می رفتیم. اما اینکه درباره چه مسائلی گفتگو می کردند، نمی دانم خودشان می دانستند و خدا.

همچنین دو سه مرتبه در همان بحبوحه نهضت 41 یا 42 آقای بهجت به من فرمودند که شما به آقای خمینی بگویید فردا صبح ساعت فلان دو رأس گوسفند قربانی کند و من می آمدم به امام اطلاع می دادم، ایشان هم بلا فاصله به من می گفت شما به قصاب ( آقای فرجی که اکنون نیز در قید حیات هست ) بگویید دو رأس گوسفند از طرف ما قربانی کند بعد پولشان را می دهیم.

بار دیگر نیز آقای بهجت به من پیغام داد که به امام بگویم: سه رأس گوسفند قربانی کند، آقا هم بلافاصله دستور داد سه رأس قربانی کنند.

اینها همه مسائلی بود که بین امام و آیت الله بهجت بود و ما فقط ظواهرش را می دیدیم و از باطنش اطلاع نداشتیم.

نیز هنگامی که امام در جماران ساکن بودند آقای بهجت به من فرمودند: یک نامه کوچکی دارم شما این را به آقا برسانید، من نامه را گرفتم توی پاکت گذاشتم و بردم در جماران خدمت امام دادم.
در هر صورت رابطه این دو بزرگوار خیلی تنگاتنگ بود، چندین بار نیز حضرت امام با آقای شیخ حسن صانعی منزل آقای بهجت رفتند؛ زیرا هنگامی که امام قم بودند من و آقای شیخ حسن صانعی همیشه در خدمت امام بودیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی بهرامی