سَمَنو یا سمنک (به پارسی تاجیکی: сумалак) خوردنی چسبنده و شیرینی است که از جوانه گندم و آرد درست میکنند. سمنو را معمولا کمی پیش از نوروز درست میکنند و یکی از اجزای اصلی سفره هفت سین به شمار میآید.
چگونگی فراوری سمنو
مواد سازنده
در پختن سمنو مواد زیر، به کار گرفته میشود:
شیرهٔ جوانهی گندم
آرد سبوسدار
دانههای بادام شیرین بیآنکه مغز شود ولی باید دانهٔ بادام، پوست کنده و نشکسته باشد (بیبادام هم میتوان سمنو پخت).
شیرهٔ جوانهی گندم
برای فراوردن شیره از جوانهی گندم که در پخت سمنو به کار میآید، گامهای زیر پیموده میشود:
یکم: گندمها باید از شکستگیها و خالخوردگیها پالوده شوند. گندمهای شکسته چون نمیرویند، با بودنشان در کنار دیگر گندمها، جای آنها را نیز ترش میکنند و روند رویش را کند یا سرنگون میکنند و جوانه را برای پختن سمنو، ناکارامدتر میکنند.
دوم: گندمها پس از پاک شدن از گندمهای شکسته و نارویا، در آب سرد، شسته میشوند تا از گرد و غبار، پاک شوند؛ زیرا گرد و غبار، در کندی رویش و تندی در ترشیدن، بسیار کارگر هستند.
سوم: گندمهای شستهشدهٔ پالوده را در تشت میریزند و تشت را آن اندازه آب سرد پر میکنند تا آب، چیزی پیرامون دو انگشت از گندمها، بالاتر بیاید و گندمها غرق در آب شوند. بلندای لایهٔ گندمها نباید آن اندازه بسیار باشد که گندمها در تشت، بترشند. پس بهتر است اگر گندم زیادی خیس باید بشود، در چند تشت انجام شود. شاید بهتر باشد بلندای لایهٔ گندمهای انباشته شده در تشت، بیش از هشت سانتیمتر نباشد.
چهارم: این گندمهای خیسشده را دو تا چهار روز باید در تشت، در هوایی خنک و به دور از پرتو و روشنایی، نگهداری کرد. هر روز باید آب تشت را سه تا پنج بار عوض کرد. نخستین بار، میتوان گندمها را از تشت گرفت و آب تشت را عوض کرد ولی در بارهای پستر، بهتر است که آب سرد را در تشت بگیرند تا تشت، لبریز از آب شود و آن اندازه آب را بر تشت بگیرند تا آب تازه جای آب کهنه در تشت بنشیند. این کار این را در پیامد خواهد داشت که گندمها در این هنگام که در تشت، انباشته شدهاند، نترشند.
پنجم: همین که گندمها جیک زدند، ---یعنی به اندازهٔ پای موری از دم آنها سفیده بیرون زد--- یا اگر هم این جیکها در گندمها دیده نشد و چهار روز از انباشت گندمها در تشت گذشت، از تشت بیرون کشیده میشود.
ششم: در این هنگام آبکش فراهم کرده و کف آن را با پارچهٔ سفید تهی از مواد شیمیایی میپوشانند به گونهای که اگر گندمها را روی آن ریختند، آن اندازه پارچه باشد که تا بخورد و روی گندمها را بپوشاند. گندمهای برگرفته از تشت را روی این پارچهها که در کف آبکش جای گرفته پهن میکنند و میتوان گندمها را روی هم خواباند ولی نباید لایه آن اندازه کلفت شود که ترشیدن را در پیامد داشته باشد. پس اگر اندازهٔ گندمها بسیار است، پس شمار آبکشها را باید افزود.
هفتم: آبکشها را روی داربست مینهند تا اگر آب بر آنها ریخته یا پاشیده شد، فزونی آب بتواند از زیر آبکشها بیرون برود. پس هر روز سه تا پنج بار بهتر است به گونهٔ بارانی و نمنم، گندمها در آبکش، آبیاری شوند و هر از چند گاهی پارچهها را این سو و آن سو کنند تا انباشت گندمها تکانی بخورد و از ترشیده شدن، جلوگیری شود.
هشتم: همین که گندمها رستند و ریشهها یکدیگر را از زیر، در آغوش گرفتند و در هم تنیدند و رنگ ریشه به نقرهای گرایید، هنگامی است که شیرین شدن به فرجام رسیده و زینپس اگر برویند، این قندها مصرف خواهند شد، باید جوانهها و هر آنچه در آبکشها است را از پارچهها جدا کرده و در ظرفی گرد هم کنند.
نهم: جوانهها را اکنون در ظرفی در آب سرد ریخته و میچلانند و مشت و مال میدهند تا شیره از آنها کشیده شود و در آب آمیخته شود. سپس جوانههای مچاله شده را در ظرفی دیگر میریزند و باز هم میچلانند تا بلکه باز هم شیره از آنها کشیده شده و در آب در هم بیامیزد. سپستر این آبها را از پالایه یا صافی میگذرانند و در ظرفی دیگر، آب پالایش شده یا صاف شده که شیرهای بیپوشال است را میریزند و برای ساختن دوغی با آرد، نگهمیدارند. این همان جوانهی شیرهٔ گندم است که سمنو باید با آن پخته شود.
آرد سبوسدار
همان آردی که با آن نان سنگک میپزند، آردی بسزا برای پختن سمنو است. از آن رو که ارزش خوراکی سبوس بر دانایان، پوشیده نیست، آردی را برای پختن سمنو برمیگزینند که به اندازهای در اندرونش سبوس داشته باشد. بیشتر ویژگیها و بهرههای سبوس پس از فرجامیدن پخت سمنو، در آن پایدار میماند و ارزش خوراکی سمنو را افزایش میدهد.
دانههای بادام شیرین که پوست کنده شده ولی شکسته نشده
از کهن٬ چنین بوده که هنگام پختن سمنو در دیگها٬ بادام میریختند. گاهی در میانهی پختن سمنو و گاهی هم چیزی نمانده به فرجامیدن پخت آن. شاید گروهی بوده باشند که از نخستین هنگام از سر گرفتن پخت سمنو٬ بادام را در دوغ آرد و شیرهی جوانهی گندم٬ ریخته باشند. این کار برای آن است که با هم خوردن دوغ یاد شده٬ بادام نیز در آن میغلطد و نمنم و کمکم اندرونههای پرمایه ای از بادام و حتی پوست سفت بادام که مغز را در بر گرفته٬ درون سمنو میشود و به ارزش خوراکی آن میافزاید.
از همین رو است که شاید ارزش آیینی و فرهنگی و آسمانی به آمیختن بادام در سمنو در میان ایرانیان و مسلمانان٬ داده شده است.
این نیز یاد شود که میتوان سمنو را بی هیچ بادامی پخت.
اندازهی هر یک از مواد سازنده در پختن سمنو
دو پایهی سازندهی سمنو٬ شیرهی جوانهی گندم است که شیرینکنندهی آن میباشد؛ و آرد سبوسدار است که تنهی سمنو و فراورندهی فیبر سمنو میباشد.
پس این که در پختن سمنو٬ از هر یک به چه اندازه باید به کار گرفته شود٬ بسته به چگونگی شیرهی برگرفته شده از جوانه و گونهی آرد است. بیشتر هنگامها گفته میشود که اگر یک کیلو گندم را برویانند تا جوانه شود٬ سه کیلو آرد میبرد و یا شاید چهار کیلو. در بهترین گونه اینچنین است که یک کیلو گندم اگر روییده و جوانه شده باشد٬ آن اندازه شیره میدهد که چهار کیلو آرد سنگک را که یک گونه از آردهای سبوسدار است را دوغ میکند تا برای جوشیدن و پختن آماده کند.
اندازهی بادام که در دوغ درست شده با آرد و شیرهی جوانه ریخته میشود هم سلیقه ای است و البته که نباید بیش از اندازه باشد. شاید برای هر سه کیلو آرد که در دوغ به کار گرفته میشود٬ هفت بادام سرخوش و چاق٬ درست و بسزا باشد.
اندازهی غلظت شیرهی جوانه نیز خود به خود بسزا میباشد. زیرا فشرده شدن جوانههای چرخ شده در آب٬ به گونه ای نیست که بیش از اندازه شیره در آب بیامیزد و این است که شیرهی به دست آمده٬ بسیار درست و بسزا برای ساختن دوغ برای پختن سمنو است.
دیگ بسزا برای پختن سمنو
از دیرباز٬ سمنو را در دیگهای مسی میپخته اند و بر این باور بوده اند که هم سمنو را خوشرنگ میکند و هم گرما را به گونه ای پخش میکند که هیچ بخشی از سمنو بیشتر از دیگر بخشها داغی نمیگیرد تا بسوزد و هم توانمندیهایی از مس به سمنو درون میشود که چشمناپوشیدنی است.
امروزه با روی کار آمدن آلومینیم در صنعت ظروف٬ به کار گرفتن ظروف روحی و آلومینیمی نیز دیده میشود.
چگونگی پختن سمنو
یکم: آرد را به اندازه ای درون ظرف در بر گیرندهی شیرهی جوانهی گندم میریزند که هنگامی که هم خورد٬ دوغی نرم از آن دو درست شود به گونه ای که هیچ تکه و توپی از آرد٬ در میانهی دوغ٬ درست نشود. بدین گونه که مبادا سفته و گلوله ای از آرد در میانهی دوغ٬ شناور یا تهنشین باشد. اگر دوغ درست شده خیلی خیلی نرم باشد و هنوز جا داشته باشد که به آن آرد افزوده شود٬ چنین میکنند. اگر گلولههای آرد در میانهی دوغ یا ته دوغ٬ پدید آمده باشد٬ آن گلولهها را باید بیرون کشید تا در ظرفی دیگر و شیرهای دیگر برای ساختن دوغ٬ به کار گرفته شود. همچنین میتوان شیره به ظرف افزود و با سختی فراوانی این گلولهها را نیز با بر هم زدنهای پیاپی٬ پخش کرد. در فرجام٬ دوغی برای پخته شدن به روی اجاق میرود که در فرجام نرمی و آبکی بودن باشد و هیچ ذره یا تکه یا گلوله ای از آرد٬ در آن هویدا نباشد. ای بسا اندازهی آرد و شیرهی جوانه٬ در سنجش با یکدیگر٬ خیلی هم بسزا و درست باشد ولی چون خوب به هم نخورده است٬ پس گلوله در میانه درست شده باشد. پس باید آمیزهی آرد و شیره را آن اندازه هم بزنند که چنین دوغی درست شود.
دوم: دوغ برآمده از آرد سبوسدار و شیرهی جوانهی گندم که آماده برای پختن است را درون دیگی که روی اجاق٬ بار گذاشته شده٬ میریزند و آتش را در اجاق٬ به اندازه ای برمیافروزند که بر هوای پیرامون دیگ و خنکی اندرونهی دیگ٬ چیره بتواند شود و بتواند آن را با تندی به جوش بیاورد بیآنکه آن اندازه برافروخته باشد که کسی نتواند به دیگ٬ نزدیک شود و یا آن اندازه افروخته باشد که هم زدن دوغ برای پختن سمنو نیز نتواند درنگی برای پختن بدهد و سوختن یا ته زدن سمنو را در پی داشته باشد. پس آتش نه آن اندازه پایین باشد که دیر بپزد یا هیچ نپزد؛ نه آن اندازه افزون باشد که ته بزند یا بسوزد و یا کسی نتواند برای هم زدن به اجاق و دیگ٬ نزدیک شود.
سوم: تا دوغ به جوش بیاید و بخار را از دلش بیرون بجهاند٬ باید پیاپی و بیهیچ ایستی هم بخورد. هم زدن نیز باید با پارویی چوبی باشد تا کف دیگ را نخراشد و هم این که این پارو٬ لبهدار باشد تا کف دیگ را بخاراند و نگذارد که دوغ در کف دیگ٬ نشست کند و ته بگیرد. اگر کف دیگ ته بگیرد٬ سمنو به ناگه واژگون و خراب و بدرنگ و بدمزه میشود. پس در این هنگام٬ پزندهی سمنو چون نگاهبان یا سربازی باید خود را در کار هم زدن بگمارد و هیچ نایستد.
چهارم: همین که صدای پق پق برون جستن بخار از دیگ٬ برخواست و دوغ سمنو جوشیدن را از سر گرفت٬ دیگر درنگی برای ته زدن به سادگی پیدا نمیکند. پس روند هم زدن را میتوان کند کرد. کندی به هم خوردن اندرونهی دیگ٬ به این معنا است که پیاپی نیست ولی در هر دقیقه شاید نیاز شود که سه تا چهار بار همهی کف دیگ٬ هم بخورد.
پنجم: همین که ساعتهایی گذشت و آب از دوغ٬ به اندازه ای کشیده شد که دوغ به ریخت خمیر شل یا ژله درامد٬ بهتر است که تشنگی دیگ را بربزدایند و اندازه ای یخ یا آب خیلی خنک به آن بیافزایند. این یخ یا آب نباید آن اندازه باشد که خمیر را به دوغ دگرگون کند بلکه به اندازه ای بسیار کم تا اندکی خمیر را شلتر کند تا درنگی برای جوشیدن دوباره پیدا کند و در این جوش دوم٬ اگر بخشهایی از آرد٬ هنوز خام است٬ بپزد. در تجربه چنین آشکار شده که سنگینی یخ باید یکچهلم سنگینی آردی باشد که با آن٬ دوغ درست شده است.
ششم: همین که یخ یا آب خنک به دیگ٬ ریخته شد٬ دوباره هم خوردن باید تند شود و همین که خمیر٬ سفتتر شد و شلیاش را باخت و نزدیک به خمیر برای نان پختن شد٬ باید خیلی تند هم بخورد و آتش نیز باید کمتر شود زیرا آب کمی در خمیر هست و احتمال سوختن و ته زدن٬ بسیار بالا میرود.
هفتم: همین که چند ساعتی این خمیر٬ هم خورد و به رنگ سمنو درآمد و سفتتر از پیش شد٬ باید آن را دم گذاشت. در اینجا پزنده باید بسیار زیرک و کارکرده باشد. هرچند سمنو را میتوان بیآنکه دم بگذارند٬ از دیگ بیرون بکشند٬ ولی سمنویی دیرپا است و سفت و کشسا که دم کشیده باشد. برای دم گذاشتن سمنو٬ هر آیینی یک جور رفتار و هنجار دارد. روش علمی و عملی که به دور از آیینها و باورکردهای کهن باشد چنین است که روی دهانهی دیگ٬ پارچه ای دو یا چند لا میکشند و روی پارچه را نیز با درب دیگ٬ میپوشانند و فروغ آتش را تا جایی که میشود٬ کم میکنند ولی نه آن اندازه که یارای بخار کردن آب کم را نداشته باشد. سپس هر از چند گاه کوتاهی٬ پارچهی خیس شده از بخار را عوض میکنند و دوباره درب دیگ را میگذارند و در این میان٬ خیلی زیرکی میخواهد تا سمنو را از کف دیگ با قاشق بردارند و بیازمایند که آیا آبی درونش هست یا نه و آیا یارای دم کشیده شدن بیآنکه ته بگیرد را دارد یا نه.
شاید روند پختن٬ از پانزده تا بیست ساعت به درازا بیانجامد و روند دم کشیدن نیز از دو تا چهار ساعت.
سرانجام چنین است که پختن سمنو اگرچه میتواند با روشهای دقیق علمی و صنعتی بیانجامد؛ ولی روش سنتی و دستی آن کاملاْ متکی به تجربه و پرکردگی است و بهتر است هر کس نخستین بار که سمنو میپزد٬ دستبسته زیر فرمان استادی باشد که پیشتر سمنو پخته و سمنویش را آن که فرمان میبرد٬ دیده و خورده باشد.
سودمندیهای سمنو
سمنو دارای ویتامینهای A «آ»، E «ای»، K «کا» و گروه B «ب» است و به دلیل دارا بودن کلسیم و پتاسیم٬ مصرف متعادل آن به افراد سالمند و کسانی که دچار پوکی استخوان هستند، توصیه میشود. فسفر آن قابل توجه بوده و برای رشد مغزی کودکان و زنان شیرده مفید است.آهن، اسید فولیک و ویتامینهای گروه b «ب» آن عاملی برای خونسازی و تنظیم هورمونها بوده و میتواند در رفع خستگی و آرامش اعصاب تاثیرگذار باشد.اگر در سمنو از بادام شیرین استفاده شود هنگام طبخ، ریزمغذیهایش جذب سمنو شده و باعث مقویتر شدن این غذا میشود.
در فرآیند جوانهزدن، ویتامینها و املاح معدنی گندم٬ چند برابر شده و در مقابل٬ از کالری و کربوهیدرات آن کاسته میشود. پروتئینهای آن٬ قابلیت هضم و جذب بهتری داشته و بر میزان ویتامین C «س» آن افزوده میشود. در این مرحله٬ اگر طعم گندم جوانه زده را بچشید٬ متوجه شیرینی آن خواهید شد.در واقع گندم٬ تا زمانی که جوانه نزده است، مواد قندیاش به صورت نشاسته ذخیره میشود و طعم شیرین ندارد، اما در فرآیند جوانه زنی، نشاسته تجزیه و تبدیل به واحدهای کوچکتری به نام مالتوز میشود و اینجاست که شیرینی سمنو پدیدار میشود ولی برخی فروشندگان به دلیل آنکه شیرینی سمنو طبیعی است، مصرف آن را به مبتلایان به دیابت و افراد چاق توصیه میکنند، اما باید بدانید در سمنو علاوه بر عصارهی جوانهی گندم٬ از آرد کامل گندم هم استفاده میکنند و از این رو در هر صد گرم آن 300 کالری انرژی نهفته است.
گرچه سمنو پروتئین زیاد و چربی کمی دارد، اما بیشتر حجم محصول را مواد کربوهیدراتی (قند) تشکیل میدهد. البته قند آن در مقایسه با ساکاروز، شیرینی کمتری دارد، اما این دلیلی نمیشود که افراد در مصرف آن زیادهروی کنند. این قند در بدن٬ تولید انرژی کرده و مازاد آن موجب چاقی میشود و برای مبتلایان به دیابت و چربی خون بالا محدودیت مصرف دارد.
سمنویی که به صورت فلهای تهیه شود، میتواند حاوی مقادیر زیاد شکر باشد. همچنین از خرید سمنویی که در اماکن عمومی به صورت روباز در معرض انواع آلودگیهای ویروسی، عفونی و هوای آلوده به سرب و جیوه است، اجتناب کنید. سمنو به دلیل بافت چسبناک مستعد پذیرش انواع آلودگیها بوده و طعم ترشیدگی و مزه کپک نشاندهنده فساد آن است.
[۱]
مواد و ویتامینهاى موجود در گندم و جوانهی آن٬ ارزش غذایى فراوانى دارد.
سمنو به سلامت افراد و پیشگیرى از پاره اى از بیماریها کمک مىکند.
سمنو داراى ویتامینهاى K «کا» و E «ای» و A «آ» و گروه ویتامینهاى B12 «ب۱۲»٬ B8 «ب۸یا بیوتین»٬ B5 «ب۵»٬ B3 «ب۳»٬ B1 «ب۱» و مواد مهم دیگر مانند فسفر، کرومیوم، روی، سلنیوم، آهن و مس است.
سمنو مغذى و انرژىزا است و به ویژه براى ورزشکاران پرورش اندام٬ بسیار مفید است.
سمنو داروى طول عمر و آرامش اعصاب است. سمنو شیرافزا است؛ از این رو هم براى مادران شیرده و هم به علت مقوى بودن٬ براى زنان باردار٬ بسیار مفید است.
از دیگر موارد مفید درمانى سمنو مىتوان به اثرات شفابخش آن در درمان سوء هاضمه، نازایى، سختى زایمان، سنگ کیسهی صفرا و اختلال صفرا، پادرد، کندى ضربان قلب، ریزش مو، لاغرى، یبوست، واریس، قند خون و دیابت، رشد قد، بىخوابى عصبى، احتلام، تصلب شرائین و کلسترول، ضعف حافظه، بیماران دوره نقاهت، MS «اماس»، بهتزدگى، پرکاری تیروئید، اسکیزوفرنیا، سایکوز «روانپریشی»، فسفات در ادرار، خونادرارى، ترمیم زخمها، فلج مغزى، مقاومت در برابر عفونت، بهبودى زخمهاى قرنیه، بیمارى رینود، اکرودینی، کولىباسیلوز، برىبرى، شارکو، هوابلعى، مخملک، کوریزاى مزمن، پیستوریازیس، ورم دستگاه تناسلى، تب برفکى، ورم میزراه، سرگیجههاى منى پر، کمخونى هیپوکروم، آرتروز، ورم زبان همراه بار، آرتریت پا و شبیکه، پارکینسون، عوارض یائسگى، پورپورا، اسپرو، اسکروفولوس، هپاتیت، یرقان، یرقان نوزادى، کمک به ترمیم شکستگى استخوان و عقیم بودن، به عنوان غذا و کمک درمانى مفید و مؤثر است.
در داخل این غذاى بهشت که تزئینبخش سفرهی هفتسین است، بادامهاى شیرین (سنگى) مىریزند که نماد و مایهی برکت است. این بادامها را پس از پختن٬ از سمنو خارج مىکنند؛ تعدادى از آنها را به عنوان برکت کیف پول در داخل کیف پول قرار مىدهند تا باعث فراوانى پول و ثروت گردد. بادام، حاوى ویتامین E «ای» و B1 «ب۱» و مقدار فراوانى از فسفر، پتاسیم، منیزیم، کلسیم، گوگرد، سدیم، آهن، قند، مواد ازته و چربى است که به هنگام طبخ سمنو، جذب آن شده و باعث مقوى شدن بیشتر این غذا مىگردد.
مصرف سمنو باعث تقویت عمومى بدن به ویژه استخوانها مىگردد و غذاى بسیار مفیدى براى زنان به ویژه زنان باردار، بچه شیرده و یائسه محسوب مىشود.
[۲]
مراسم سمنو پزان
معمولا پختن سمنو در کشورهای ایران، افغانستان و تاجیکستان بیشتر از دیگر نقاط انجام میشود. در افغانستان و تاجیکستان، سرودههایی در هنگام پختن آن از سوی زنان اجرا میشود. سروده "سمنک در جوش و ما کفچه زنیم، دیگران در خواب و ما دفچه زنیم"، نمونهای از این سرودهها است.[۳][۴][۵] در دوران جدید، سمنوپزی با گردهمایی اعضای خانواده و فامیل همراه است. سمنک در سفره هفتسین یکی از اقلام اصلی به شمار میرود. در کشور فنلاند به سمنو ممی (Mämmi) گفته میشود.
تجارت سمنو
در ایران پخت و فروش سمنو در روزهای آخر سال به نوعی تجارت فصلی تبدیل شده است. در تهران سمنوی بروجرد و سمنوی عمه لیلا (مربوط به شهریار) از کیفیت و محبوبیت بالاتری برخوردارند ولی در شهرهای دیگر نیز کم و بیش تولید و فروش سمنو رونق دارد که میتوان به سمنوی شهرضا اشاره کرد.[۶]
سمنو در فرهنگها و زبانهای دیگر
در زبان انگلیسی
میان مردمان آنگلوساکسون٬ شاید سمنو فراوری نشده باشد. به گونه ای که برای یاد کردن از سمنو در زبان انگلیسی٬ واژه ای ویژه نشده است و آن را با عصارهی فراوری شده از جوانهی گندم٬ یاد میکنند. سمنو در انگلیسی "kind of dish prepared from the juice of germinating wheat" گفته میشود و همین عبارت٬ در پایگاه دادهی واژگان برای مترجم گوگل از فارسی به انگلیسی نیز سپارده شده است.[۷]
پانویس
↑ فواید سمنو در «سایت خبری تحلیلی شیعه نیوز»
↑ سودمندیهای سمنو در تارنمای پارسیطب
↑ نوروز در تاجیکستان، بیبیسی فارسی
↑ نوروز در افغانستان، بیبیسی فارسی
↑ ۲۴ ساعت - نو روز باستانی در کشور عزیز ما افغانستان
↑ هفت سین نوروز با سمنوی بروجرد، ایرنا کدخبر 80031610
↑ ترجمهی سمنو در مترجم گوگل از فارسی به انگلیسی
ویکیپدیای انگلیسی