تفاوتهای رفتاری زنان و مردان
زن و مرد با هم تفاوت دارند نه بهترند و نه بدتر بلکه متفاوتند غیر از اینکه هر دو به یک گونه از موجودات تعلق دارند، هیچ اشتراک قابل ذکری بین آنان وجود ندارد آنان در دو دنیای متفاوت زندگی میکنند.
ارزش گذاری متفاوتی دارند و از قوانین متفاوتی تبعیت میکنند . شناخت ویژگیها و تفاوت های زن و مرد کمک می کند که در درجه اول خودمان را بهتربشناسیم و در درجه دوم باعث بهبود روابط با جنس مخالفمان می شود. وقتی خود و طرف مقابلمان را بهتر بشناسیم ، خوشحال تر، سالم تر و متعادل تر زندگی خواهیم کرد و از سلامت روانی لازم بهره خواهیم برد. بحث معاصر پژوهشهای روان شناسی در مورد تفاوت های جنسیتی زنان و مردان در سرتاسر قرن بیستم ادامه داشته است. اما اولین کوشش نظام دار در مورد تفاوتهای جنسیتها در دهه 1970 انجام شده است.سرآغاز این پژوهشها انتشار کتاب روان شناسی تفاوتهای جنسیتی توسط مکوبی و ژاکلین(1974) بوده است. پایان دهه هشتاد آغاز تحقیقات عده ای از دانشمندان در مورد تفاوتهای بارز بین دو جنس مذکر و مونث و همچنین روشهای متفاوت عملکرد مغز آنان بود. برای اولین بار در تاریخ بشر آدمی توانست با اسکن و تجهیزات رایانه ای فوق مدرن فعالیت مغز را به طور "زنده" مشاهده کند. مشاهده منظره مغز انسان پاسخ همه پرسشهایی را که از زمانهای بسیار دور مطرح بود به ارمغان آورد . در قرن بیستم بخش عمده این تفاوتها را با محیط اجتماعی توجیه میکردند اما عوامل بیولوژیکی که امروزه می شناسیم نشان میدهند که دلیل دیگری برای این وجود دارد که چرا ما الان اینگونه می اندیشیم در حقیقت هورمونها و پیوندهای مغز ، علایق و نظرات و رفتارهای ما را می سازند. تحقیقات نشان میدهد که ما بیش از آنکه قربانی کلیشه های اجتماعی باشیم محصول بیولوژی خودمان هستیم . ما متفاوت هستیم چرا که مغز ما متفاوت ساخته شده است به این وسیله جهان را به گونه ای متفاوت از یکدیگر تجربه میکنیم ارزش گذاری و اولویت بندی متفاوتی داریم ، نه بهتریم و نه بدتر بلکه متفاوتیم . بررسی قدرت تکلم در زنان و مردان و روشهای متفاوت برقراری ارتباط بین آنها در مغز زنان چندین بخش به عنوان مرکز بیان وجود دارد که در نیمکره چپ قوی تر است و در مردان فقط در نیمکره چپ است. نیمکره چپ مغز یک دختر سریعتر از نیمکره چپ مغز یک پسر رشد میکند. یعنی دختران بهتر و سریعتر از پسران صحبت میکنند ، میخوانند و زبان خارجی را یاد میگیرند. جسم پینه ای در مغز زنان نسبت به مغز مردان ضخیم تر است و در مغز زنان ارتباط بین دو نیمکره 30% بیشتر از مردان است . همچنین تحقیقات به این نتیجه رسیده اند که هورمون زنانه استروژن سلولهای عصبی را تحریک میکند تا ارتباط بیشتری بین دو نیمکره مغز برقرار شود مطالعات نشان میدهند که فرد زمانی به قدرت بیان دست می یابد که پیوند بیشتری بین دو نیمکره مغزش برقرار گردد. همچنین تعداد این پیوندها توانایی زنان را در انجام همزمان فعالیتهای غیرمرتبط توجیه می کند و باعث روشن شدن قضیه " درک سریع زنانه " میشود. مغز مردانه طوری برنامه ریزی شده که به طور کامل تنها بر روی یک فعالیت تمرکز میکند ولی مغز یک زن چند منظوره برنامه ریزی شده است یعنی میتوان در حالی که گوش میکند صحبت کند و مطالعه کند. مردان در دلشان صحبت میکنند ، زنان با صدای بلند فکر میکنند مردان اصولا با خود در دلشان صحبت میکنند چون آنان قدرت بیان زنان را ندارند تا بتوانند با جهان پیرامون خود ارتباط برقرار کنند. اسکن مغز نشان داد که وقتی مردی مینشیند و از پنجره به بیرون خیره میشود با خود در ذهنش در حال گفتگو است. وقتی زنی با مردی در این وضعیت رو به رو میشود گمان میکند که مرد بی حوصله و یا تنبل شده است و سعی میکند با او صحبت کند و یا کاری را به او محول میکند مردان اغلب وقتی آنان را از این حالت خارج سازند عصبی میشوند زیرا آنان نمیتوانند همزمان بیش از یک کار انجام دهند . در صورتیکه زنان با صدای بلند فکر کردن را حرکتی دوستانه تلقی میکنند. آنان به این ترتیب اجازه میدهند تا دیگران در افکارشان شریک شوند اما مردان این موضوع را طور دیگری می بینند مرد فکر میکند که زن فهرستی از مشکلات را جلوی روی مرد قرار میدهد تا برایشان راه حلی بیابد و به این ترتیب نگرانی او شروع میشود . در ارتباط بین دو جنس هر دو طرف باید یاد بگیرند با روشهای متفاوت راه حل یابی طرف مقابل کنار بیایند مردان باید بفهمند که یک زن وقتی چیزی را تعریف میکند الزاما از او راه حل نمیخواهد و زنان باید بفهمند که وقتی مردی زبان نمیگشاید حتما به این معنی نیست که اوضاع به هم ریخته است . زن با سکوت مرد را تنبیه میکند، وقتی زن با شما زیاد گفتگو میکند ، شما را دوست دارد . اما اگر یک کلمه هم با شما حرف نزد در روابط تان مشکلی دارید وقتی بخواهیم مردی به حرفمان گوش کند، باید به موقع او را از آن موضوع با خبر سازیم و در ابتدا مواردی را که میخواهیم با او صحبت کنیم ، مطرح نماییم . صحبت کردن برای یک زن به معنای حفظ و برقراری ارتباطات و برقراری رابطه دوستانه است در حالی که مردان معنای صحبت کردن را در این می بینند که بخواهند به طرف مقابل اطلاعات و حقایقی را انتقال دهند . جملات یک مرد کوتاهتر و صریحتر از یک زن است . اولین قاعده در گفتگو با یک مرد این است که تا حد امکان حرف خود را ساده بیان کنید و با یک مرد همزمان از چند موضوع صحبت نکنید چون مغز مردان سیستمی یک کاناله دارد . زنان غیر صریح حرف میزنند در صورتی که مردان بیانی صریح دارند. شکل متفاوت درک کردن زنان و مردان این دنیا را با دیدی متفاوت درک میکنند یک مرد اشیا و وسایل و ارتباط آنها را با هم با عینک تجسم فضایی خود میبیند در صورتیکه زنان بیشتر بر ارتباط ، همکاری ، هماهنگی ، عشق ،همراهی و روابط انسانی افراد نسبت به یکدیگر متمرکز میشوند. مغز دختران برای واکنش نسبت به انسانها و چهره ها برنامه ریزی شده است در حالی که مغز پسران نسبت به اشیا و اشکال آنها واکنش نشان میدهد دختران ارتباط و کار گروهی را دوست دارند و پسران ، قدرت و موقعیت را ، پسران رقابت میکنند و دختران همکاری . زنان برای روابط انسانی ارزش بسیاری قائل هستند ، مردان برای کار. چرا مردان احساس شان را پنهان میکنند ؟ مرد ذاتاً شکّاک ، در حال رقابت ، مسلط ، در حال دفاع ، تودار و تک رو است و وضعیت روحی اش را در برابر اطرافیانش مخفی میکند تا در هر موقعیتی "آقای خانه " باشد در صورتیکه برای اینکه زن بتواند از ایفای نقش خود به عنوان زن خانه دار برآید، مغزش طوری برنامه ریزی شده است تا با آغوش باز همه را بپذیرد ، مورد اعتماد همه و غمخوار دیگران باشد و ضعفها و احساساتش را نشان دهد و بداند که نمی توان همیشه همه چیز را آن واحد تحت کنترل داشت. چرا در مواقع اضطراب زن باید حرف بزند و مرد حرف نمیزند؟ اضطراب و فشار باعث فعال شدن عملکرد مغز مرد – تجسم فضایی و منطق – میشود. اما در مورد زن مرکز تکلم را فعال میکند بنا بر این او شروع میکند به حرف زدن و تا بتواند ادامه میدهد. ولی در مغز مرد هیچ بخش مشخصی برای تکلم وجود ندارد برای همین حرف نزدن مطابق طبیعت اش است . وقتی مرد مشکلی دارد ، با خودش حرف میزند. وقتی زن مشکلی دارد با دیگران حرف میزند. مرد با نیمکره راست مغزش شروع میکند به جستجو برای یافتن راه حل و در این زمان نیمکره چپ مغزش ر ا که میتوانست برای گوش کردن و حرف زدن از آن استفاده کند موقتا غیر فعال میکند. بیوشیمی عاشق شدن کاندیس پرت ، از مؤسسه ملی سلامتی آمریکا، سرپرستی گروه تحقیقاتی را بر عهده داشت که به وجود پپتیدهای عصبی پی بردند ، زنجیره ای از آمینو اسیدها که در بدن توزیع میشوند و به گیرنده های آماده پذیرش پیوند میخورند. تا کنون 60 نوع پپتید عصبی کشف شده است که وقتی به گیرنده ها می پیوندند واکنشهای احساسی را موجب میشوند. به بیان دیگر تمامی احساسات ما ، عشق ، اندوه ، احساس خوشبختی ، واکنشهای بیوشیمیایی هستند. در حقیقت " شادی و رنج تان ، خاطرات شما ، جاه طلبی تان ،شخصیت تان ، خواسته هایتان و عشق شما چیزی جز مجموعه عظیمی از سلولهای عصبی نیستند که کنار یا در برابر هم قرار گرفته اند." ماده شیمیایی که اصولا مسئول احساس خوشایند جسمانی عشاق است ، PEA (فنیل اتیل آمین) نام دارد و از خانواده آمفیتامین ها است . و در شکلاتها به کار میرود . PEA ماده ای است که ضربان قلب را افزایش میدهد ، دست ما را به عرق کردن وامیدارد،موجب بزرگ شدن مردمک چشم میشود و حالت دلشوره در انسان ایجاد میکند. همچنین موجب آزاد سازی آدرنالین میشود که قلب شما را به تپش می اندازد. شما را فعال میکند و احساس خوشی به شما دست میدهد. همزمان آندروفین تولید میشود که سیستم ایمنی را تحریک کرده و مثلا سرما خوردگی شما را برطرف میسازد. به همین دلیل است که انسانهای عاشق عموما سالم تر هستند. اولویت های زنان و مردان برای مرد امروزی از قرن ها پیش تاکنون کمتر تغییری رخ داده است.هنوز برای 87% مردان کار مهمترین چیز در زندگی است .99% آنان یک زندگی پر از ارتباط جنسی را برای خود آرزو میکنند امروزه بسیاری از زنان میخواهند در شغل خود پیشرفت کنند،زیرا آنها نیز آنچه را مردان دارند ، آرزو میکنند: پول،موقعیت اجتماعی و قدرت. مطالعات نشان میدهد اکنون بسیاری از زنان شاغل نیز تاثیرات جانبی کار کردن مردانه را در زندگیشان تجربه میکنند.44%زنان شاغل کار را بزرگترین منبع اضطراب در زندگیشان میدانند به علاوه اکثر زنان گفته اند که اگر پول مهم نمی بود ترجیح میدادند زنانی خانه دار باشند و در خانه باشند و در خانه بمانند.فقط 19 زنان واقعا احساس میکنند که باید شاغل باشند در همه پرسی مشابهی در استرالیا فقط برای 5% زنان بین 18 تا 65 سال شاغل بودن مهم بود در حالی که اکثرا بچه دار شدن را بالا ترین هدف میدانستند . برای 66% در گروه سنی بین 31 تا 39 سال مادر بودن در بالای فهرست اولویتها قرار گرفته بود. در حالی که فقط برای 2% از آنان شغل مهمتر بود. برای 31% از زنان در گروه سنی 18 تا 30 سال مادر بودن مهمترین هدف بود و فقط 18% شغل را مهمتر میدانستند.